نازنین جونمنازنین جونم، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

نازنین جونم

مهر ماه و مهد رفتن نازنین

دخترم خیلی علاقه به کلاس و مدرسه داره هر وقت برادرانش میرن مدرسه آماده میشه و میخواد باهاشون بره . از اول مهر اسمش رو مهد نوشتم و روزی چهار ساعت میبرمش . خیلی خوشحاله و صبح ها تا صداش میکنم بلند میشه . وقت برگشتن از مهد هم دوست نداره بیاد. دختر نازم نازنینم زهرای شیرینم لحظه به لحظه شیرین تر و دوست داشتنی تر می شه . مربیهای مهد خیلی دوستش دارند و میگن فوق العاده دختر آروم و مهربونی هست و با دقت به حرفهای مربیها گوش میده. روزای اول خودم نگران بودم و پشت در ب کلاس نشستم ولی برای یکبار هم بهونه نگرفت . خداروشکر سازگاریش با بچه ها زیاده و دوستای زیادی پیدا کرده . هر روز هم یه شعر یه آ...
12 مهر 1393

سه سال و هفت ماهگی ات مبارک.

43ماهگیت مبارک. با آمدنت به من نفسی دوباره دادی  با آمدنت به زندگی ام معنای دیگری بخشیدی  تا قلبم با تو به وسعت دریای بی انتهای پر از عشق و محبت برسه. با آمدنت ساز زندگی ام چه عاشقانه مینوازد شعر با تو بودن را...               با تو خوشحالم                                همراز زندگی ام ...
12 مهر 1393

بدون عنوان

      پاییزت پر از رگبار آرزوهای قشنگ اولین لحظه های پاییزت از نم نم باران خوشرنگ  و من آرزومند آرزوهای قشنگتون ...     ...
8 مهر 1393
1